وام‌های باشگاه، پرسپولیس را زیان‌ده کرد تغییرات مدیریتی در پرسپولیس منتفی شد به دین اسلام خوش آمدی آقای مورایس کارمندان و تیم های پایه پرسپولیس منتظر پول سورپرایز مورایس برای هواداران سپاهان: مسلمان شدم! عبدالکریم گلر پرسپولیس را راهی بیمارستان کرد بیرانوند دوشنبه تصمیم می گیرد احتمال حضور گل محمدی مقابل استقلال ویدیو ضربات پنالتی بازی پرسپولیس و آلومینیوم در جام حذفی(۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) نتیجه بازی پرسپولیس و آلومینیوم اراک در جام حذفی+ ویدیو گل‌ها| جذاب ترین بازی فصل! سپاهان منتظر اوکی نویدکیا ویدیو خلاصه بازی پرسپولیس و آلومینیوم اراک در جام حذفی(۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) نتیجه و ویدیو خلاصه بازی فوتسال ایران و ازبکستان| فینالیست شدیم! اعلام ترکیب پرسپولیس برای دیدار برابر آلومینیوم سقوط اعتبار فوتبال ایران در آسیا با کاهش سهمیه لیگ نخبگان| فقدان زیر ساخت و مشکلات عدیده بازگشت بیرو به ترکیب سرخ‌پوشان؟ برنامه ریزی عجیب سازمان لیگ برای هفته آخر | استقلال خارج از تهران مهمان پیکان می‌شود؟ محرومیت حسینی بخشیده نشد! تعیین سهمیه کشور‌ها در فصل آینده | ایران با ۱+۲ سهمیه در آسیا
سرخط خبرها

روایت عاشقانه‌های شهدای ورزشکار | شهید جعفر خانلری

  • کد خبر: ۷۸۱۸۱
  • ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۴
روایت عاشقانه‌های شهدای ورزشکار | شهید جعفر خانلری
جوانی پرانرژی و بشاش بود که اوقات‌فراغتش را به بیکاری نمی‌گذراند. جعفر اهل ورزش بود و فرصت‌های خالی روزانه‌اش را در زمین فوتبال می‌گذراند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ جوانی پرانرژی و بشاش بود که اوقات‌فراغتش را به بیکاری نمی‌گذراند. جعفر اهل ورزش بود و فرصت‌های خالی روزانه‌اش را در زمین فوتبال می‌گذراند. پابه‌توپ می‌شد و با دوستانش به رقابت ورزشی می‌پرداخت. به همه سفارش می‌کرد که دست‌کم هفته‌ای ۳ روز ورزش کنند تا سلامتی بدنشان تضمین شود.

 

جعفر اهل مردانگی بود و این هدیه ورزشکاری‌اش بود. نیمه‌های شب ۱۰ خرداد ۴۵، آنگاه که قرص ماه کامل بود، غلامحسین به روی ماه نوزاد پسرش که تازه به دنیا آمده بود خندید و دلش از خوش‌حالی لرزید، می‌دانست که باید نماز شکر بخواند. سجاده پدربزرگ پهن بود که غلامحسین کودک را بر ۲ دست ادب به پدربزرگ داد تا در گوشش اذان بگوید. راستی نام این کودک جعفر شده بود. غلامحسین خانلری عید سال ۶۵ را بدون جعفر بر سفره نشست. شلمچه مرد حماسه و دلیری را میهمان خود داشت.

 

جعفر بود و یک خط سرخ آتش، جعفر بود و گل‌های سرخ غیرت، جعفر بود و ترکش! و... جعفر روزی در میان گل‌های بهاری ۱۷ فروردین ۶۵ در غبار شرجی شلمچه گم شد. ۱۳ سال غلامحسین بغض بر گلو زده بود، ۱۳ سال ام‌البنین چشم بر قاب دری داشت که جعفر از آنجا پاشنه مردانگی را بالا کشیده بود. روزی که آن مرد با پلاک آمد، غلامحسین لبخند جوانی و مردی و مهربانی را بر لبان ترک‌خورده او دید! به زلالی آب و آینه قسم که او آن‌وقت به کسی نگفت، کسی چیزی نمی‌دانست. جعفر سبک‌بال بر دوش‌های اهالی غیرت به گوشه قلب شهرش رفت و در خاک آرام گرفت. پدر تازه فهمید که او پزشکی هم قبول شده بود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->